دی ۲, ۱۴۰۳ ۱۴:۲۹
سینما ۱۹ آبان ۱۴۰۲ - 1 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
کپی شد!
0

بررسی فیلم اوپنهایمر: مردی برای زمان ما

پرتره پیچیده و واضح کریستوفر نولان از جی رابرت اوپنهایمر، «پدر بمب اتمی»، از نظر رسمی و مفهومی یک دستاورد درخشان است.

در طول جنگ جهانی دوم، سپهبد لزلی گرووز جونیور، فیزیکدان جی رابرت اوپنهایمر را برای کار بر روی پروژه فوق سری منهتن منصوب می کند. اوپنهایمر و تیمی از دانشمندان سال ها صرف توسعه و طراحی بمب اتمی می کنند. کار آنها در 16 ژوئیه 1945، زمانی که شاهد اولین انفجار هسته ای در جهان بودند، به ثمر نشست و مسیر تاریخ را برای همیشه تغییر داد.

فیلم اوپنهایمر oppenheimer

در فیلم جدید کریستوفر نولان، «اپنهایمر»، کیلیان مورفی در نقش جی رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان آمریکایی که بر پروژه منهتن در لوس آلاموس، ن.ام.

«Oppenheimer»، فیلم خیره کننده کریستوفر نولان درباره جی رابرت اوپنهایمر، مردی که به عنوان «پدر بمب اتمی» شناخته می شود، یک تغییر عظیم در آگاهی را در سه ساعت خالی از سکنه خلاصه می کند. درام درباره نبوغ، غرور و خطا، چه فردی و چه جمعی، زندگی پرتلاطم فیزیکدان نظری آمریکایی را که به تحقیق و توسعه دو بمب اتمی که در طول جنگ جهانی دوم بر روی هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد کمک کرد.

این فیلم بر اساس «پرومته آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر»، بیوگرافی معتبر سال 2005 توسط کای برد و مارتین جی شروین ساخته شده است. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی نولان از کتاب وام گرفته و زندگی اوپنهایمر را بررسی می کند، از جمله نقش او در منطقه مهندسی منهتن، که بیشتر به عنوان پروژه منهتن شناخته می شود. او به عنوان مدیر یک آزمایشگاه مخفی تسلیحات ساخته شده در منطقه ای تقریبا متروک از لوس آلاموس، در نیومکزیکو، خدمت کرد، جایی که او و بسیاری دیگر از خیره کننده ترین ذهن های علمی دوران در مورد چگونگی مهار واکنش های هسته ای برای سلاح هایی که ده ها نفر را کشتند، متحیر بودند.بمب اتمی و آنچه که در آن ایجاد شد، میراث اوپنهایمر را مشخص می کند و همچنین این فیلم را شکل می دهد. نولان عمیق و طولانی بر روی ساخت بمب می رود، فرآیندی جذاب و وحشتناک، اما او حملات را دوباره به نمایش نمی گذارد. هیچ تصویر مستندی از مردگان یا پانورامای شهرها در خاکستر وجود ندارد، تصمیماتی که به عنوان مطلق‌های اخلاقی او خوانده می‌شود. وحشت بمب‌گذاری‌ها، بزرگی رنجی که آنها به بار آوردند و مسابقه تسلیحاتی که در پی آن رخ داد، فیلم را آزار می‌دهد. «اپنهایمر» از نظر فرمی و مفهومی یک دستاورد بزرگ و کاملاً جذاب است، اما فیلم‌سازی نولان، به‌طور حیاتی، در خدمت تاریخی است که به آن مربوط می‌شود.

این فیلم بر اساس «پرومته آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر»، بیوگرافی معتبر سال 2005 توسط کای برد و مارتین جی شروین ساخته شده است. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی نولان از کتاب وام گرفته و زندگی اوپنهایمر را بررسی می کند، از جمله نقش او در منطقه مهندسی منهتن، که بیشتر به عنوان پروژه منهتن شناخته می شود. او به عنوان مدیر یک آزمایشگاه مخفی تسلیحات ساخته شده در منطقه ای تقریبا متروک از لوس آلاموس، در نیومکزیکو، خدمت کرد، جایی که او و بسیاری دیگر از خیره کننده ترین ذهن های علمی دوران در مورد چگونگی مهار واکنش های هسته ای برای سلاح هایی که ده ها نفر را کشتند، متحیر بودند.

فیلم اوپنهایمر oppenheimer

بمب اتمی و آنچه که در آن ایجاد شد، میراث اوپنهایمر را مشخص می کند و همچنین این فیلم را شکل می دهد. نولان به ساخت بمب عمیق و طولانی می‌پردازد، فرآیندی جذاب و وحشتناک، داستان اوپنهایمر که با شدت تب توسط کیلیان مورفی بازی می‌شود را در طول دهه‌ها دنبال می‌کند، از دهه 1920 با او در جوانی شروع شد و تا زمانی که موهایش خاکستری شد ادامه پیدا کرد. این فیلم به نقاط عطف شخصی و حرفه‌ای می‌پردازد، از جمله کار او در مورد بمب، جنجال‌هایی که او را درگیر کرد، حملات ضد کمونیستی که تقریباً او را ویران کردند، و همچنین دوستی‌ها و عاشقانه‌هایی که به حفظ او کمک کردند و در عین حال او را ناراحت کردند. او با یک آتش نشان سیاسی به نام ژان تاتلوک (یک فلورانس پوگ پر جنب و جوش) رابطه دارد و بعداً با کیتی هریسون (امیلی بلانت، در یک چرخش کند) ازدواج می کند که او را تا لوس آلاموس همراهی می کند، جایی که او به دنیا می آورد.

این یک داستان متراکم و مملو از رویداد است که نولان – که مدت‌هاست از انعطاف‌پذیری رسانه فیلم استقبال می‌کند – ساختار پیچیده‌ای به او داده است که آن را در بخش‌های آشکار تقسیم می‌کند. بیشتر آنها به رنگ شاداب هستند. بقیه در سیاه و سفید با کنتراست بالا. این بخش‌ها به‌صورت رشته‌هایی مرتب شده‌اند که به هم می‌پیچند و شکلی را به وجود می‌آورند که مارپیچ دوگانه DNA را به ذهن می‌آورد. او برای نشان دادن غرور خود، مهر فیلم را با کلمات “شکافت” (شکاف به قطعات) و “آمیختگی” (ادغام عناصر) می‌زند. نولان که نولان است، فیلم را با به هم زدن مکرر زمان بندی کلی پیچیده تر می کند – این خیلی زیاد است.

فیلم اوپنهایمر oppenheimer

همچنین داستانی نیست که به تدریج ساخته شود. در عوض، نولان به طور ناگهانی شما را با صحنه‌های واضح او در دوره‌های مختلف وارد چرخه زندگی اوپنهایمر می‌کند. به‌سرعت، اوپی بزرگ‌تر مراقب (همان‌طور که نزدیکانش او را صدا می‌کنند) و همتای جوان‌ترش قبل از اینکه داستان برای مدت کوتاهی در دهه 1920 رخ دهد، روی صفحه سوسو می‌زنند، جایی که او دانش‌آموزی مضطرب است که از رویاهای آتشین و آخرالزمانی شکنجه می‌شود. او رنج می برد؛ او همچنین T.S را می خواند. «سرزمین بایر» الیوت، سوزنی بر روی «آیین بهار» استراوینسکی می‌اندازد و در مقابل تابلوی پیکاسو قرار می‌گیرد و آثار عصری را تعریف می‌کند که در آن فیزیک فضا و زمان را به فضا-زمان می‌پیوندد.

این سرعت سریع و تکه تکه شدن داستان همچنان ادامه دارد تا نولان این پرتره کوبیسمی را پر می کند، قاره ها را عبور می دهد و دوباره می گذرد و لشکری از شخصیت ها را به ارمغان می آورد، از جمله نیلز بور (کنت برانا)، فیزیکدانی که در پروژه منهتن نقش داشت. نولان فیلم را با چهره‌های آشنا پر کرده است – مت دیمون، رابرت داونی جونیور، گری اولدمن – که حواس‌شان را پرت می‌کنند. مدتی طول کشید تا کارگردانی بنی سافدی را به عنوان ادوارد تلر، فیزیکدان نظری معروف به “پدر بمب هیدروژنی” پذیرفتم، و هنوز نمی دانم چرا رامی مالک در قسمتی جزئی ظاهر می شود به غیر از او.

همانطور که اوپنهایمر مورد توجه قرار می گیرد، جهان نیز مورد توجه قرار می گیرد. در آلمان دهه 1920، فیزیک کوانتومی را یاد گرفت. دهه بعد او در برکلی تدریس می کند، از دیگر نابغه های جوان می گذرد و مرکزی برای مطالعه فیزیک کوانتومی ایجاد می کند. نولان هیجان فکری آن دوران را محسوس می‌کند – انیشتین نظریه نسبیت عام خود را در سال 1915 منتشر کرد و همانطور که انتظار دارید، بحث‌های علمی فراوان و تخته‌های سیاه پر از محاسبات اسرارآمیز وجود دارد که نولان بیشتر آنها را به‌طور نسبتاً قابل فهم ترجمه می‌کند. یکی از لذت‌های فیلم، تجربه کردن هیجان جنبشی گفتمان روشنفکرانه است.

فیلم اوپنهایمر oppenheimer

او حملات را از نو شروع نمی کند. هیچ تصویر مستندی از مردگان یا پانورامای شهرها در خاکستر وجود ندارد، تصمیماتی که به عنوان مطلق‌های اخلاقی او خوانده می‌شود. وحشت بمب‌گذاری‌ها، بزرگی رنجی که آنها به بار آوردند و مسابقه تسلیحاتی که در پی آن رخ داد، فیلم را آزار می‌دهد. «اپنهایمر» از نظر فرمی و مفهومی یک دستاورد بزرگ و کاملاً جذاب است، اما فیلم‌سازی نولان، به‌طور حیاتی، در خدمت تاریخی است که به آن مربوط می‌شود.

پس از انتشار اخباری مبنی بر حمله آلمان به لهستان، در برکلی است که مسیر زندگی اوپنهایمر به طور چشمگیری تغییر می کند. در آن زمان، او با ارنست لارنس (جاش هارتنت)، فیزیکدانی که یک شتاب دهنده ذرات به نام سیکلوترون را اختراع کرد، دوست شد و نقش مهمی در پروژه منهتن بازی می کند. همچنین در برکلی است که اوپنهایمر با رئیس نظامی پروژه، لزلی گرووز (یک دیمون خوب قابل پیش‌بینی) ملاقات می‌کند، که او را کارگردان لوس آلاموس می‌کند، علی‌رغم اهداف چپی که او حمایت می‌کرد – از جمله مبارزه با فاشیسم در طول جنگ داخلی اسپانیا و برخی دیگر. از ارتباطات او، از جمله با اعضای حزب کمونیست مانند برادرش، فرانک (دیلان آرنولد).

نولان یکی از معدود فیلمسازان معاصر است که در این مقیاس بلندپروازانه، هم از نظر موضوعی و هم از نظر تکنیکی فعالیت می کند. نولان با همکاری با فیلمبردار فوق‌العاده‌اش، هویت ون هویتما، در فیلم‌های 65 میلی‌متری (که در 70 میلی‌متر نمایش داده می‌شود)، فیلمبرداری کرده است، قالبی که او قبلاً برای ایجاد حسی ماندگار سینمایی از آن استفاده کرده بود. نتایج می تواند غوطه ور باشد، هرچند گاهی اوقات غافلگیرکننده، به ویژه زمانی که شگفتی تماشایش از داستان سرایی او اساسی تر و منسجم تر شده است. اما در «اپنهایمر»، مانند «دانکرک» (2017)، او از قالب برای انتقال بزرگی یک رویداد تعریف‌کننده جهان استفاده می‌کند. در اینجا، فاصله بین شما و اوپنهایمر را نیز می‌بندد که چهره‌اش هم چشم‌انداز و هم آینه می‌شود.

فضیلت فیلم در هر قاب مشهود است، اما این فضیلت بدون خود بزرگ بینی است. سوژه‌های بزرگ می‌توانند حتی فیلمسازان خوش‌نیت را به فیلم‌های خودنمایی تبدیل کنند، تا جایی که تاریخ را که می‌خواهند عدالت را اجرا کنند، پشت صحنه می‌گذارند. نولان با قرار دادن اصرار اوپنهایمر در یک زمینه بزرگتر، به ویژه در قسمت های سیاه و سفید، از آن دام اجتناب می کند. یکی از بخش‌ها به یک جلسه استماع مجوز امنیتی با انگیزه سیاسی در سال 1954 می‌پردازد، یک شکار جادوگر که به شهرت او لطمه زد. دومی به دنبال تاییدیه سال 1959 برای لوئیس اشتراوس (داونی مسحورکننده و تقریباً ناشناخته)، رئیس سابق کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده که برای پست کابینه نامزد شده بود، می باشد.

نولان این بخش‌های سیاه و سفید را با بخش‌های رنگی ادغام می‌کند و از صحنه‌هایی از شنیدن و تأیید استفاده می‌کند – نقش اشتراوس در شنیدن و رابطه او با اوپنهایمر مستقیماً بر نتیجه تأیید تأثیر گذاشت تا ترکیبی دیالکتیکی ایجاد کند. یکی از مؤثرترین نمونه‌های این رویکرد روشن می‌سازد که چگونه اوپنهایمر و دیگر دانشمندان پروژه یهودی، که برخی از آنها پناهندگان آلمان نازی بودند، کار خود را با شرایط وجودی واضح می‌دیدند. با این حال، نبوغ اوپنهایمر، اعتبار، شهرت بین‌المللی و خدمات دوران جنگ به دولت ایالات متحده نمی‌تواند او را از بازی‌های سیاسی، غرور مردان خرده‌پا و یهودستیزی برهنه ترساندن سرخ نجات دهد.

فیلم اوپنهایمر oppenheimer

این دنباله‌های سیاه و سفید، یک سوم آخر «اپنهایمر» را تعریف می‌کنند. آنها ممکن است طولانی به نظر برسند، و در بعضی مواقع در این قسمت از فیلم اینطور به نظر می رسد که نولان در آزمایش هایی که مشهورترین فیزیکدان آمریکایی تجربه کرده است، بیش از حد غرق شده است. در عوض، اینجاست که در نهایت پیچیدگی‌های فیلم و تمام بخش‌های متعدد آن به هم نزدیک می‌شوند، زیرا نولان سنگ تمام گذاشتن روی پرتره‌اش از مردی که در عصری از اکتشافات علمی دگرگون‌کننده نقش داشت، که تلاقی علم و سیاست، از جمله در فیلم‌هایش، نقش داشت. نقش یک بوگوی کمونیست، که با نقش خود در ایجاد سلاح های کشتار جمعی دگرگون شد و بلافاصله پس از آن زنگ خطرات جنگ هسته ای را به صدا درآورد.

فرانسوا تروفو یک بار نوشت: «فیلم‌های جنگی، حتی صلح‌طلبانه، حتی بهترین‌ها، خواسته یا ناخواسته، جنگ را ستایش می‌کنند و به نوعی آن را جذاب می‌کنند». من فکر می‌کنم این دلیل می‌شود که چرا نولان از نمایش بمباران هیروشیما و ناکازاکی، رویدادهای تعریف‌کننده جهان که در نهایت باعث کشته شدن 100000 تا بیش از 200000 نفر شد، امتناع می‌کند. با این حال، می بینید که اوپنهایمر اولین بمب آزمایشی را تماشا می کند و به طور انتقادی، کلمات معروفی را نیز می شنوید که در هنگام برخاستن ابر قارچ از ذهن او گذشت: “اکنون من به مرگ تبدیل شدم، ویرانگر جهان ها.” همانطور که نولان به شما یادآوری می کند، جهان به سرعت از وحشت جنگ عبور کرد و بمب را در آغوش گرفت. اکنون ما نیز به مرگ تبدیل شده ایم، ویرانگر دنیاها.

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *