در تحلیلی به قلم «رابرت فورد» ابعاد مختلف سیاست خارجه احتمالی ترامپ طی چهار سال آینده را بررسی کرده است.
به گزارش اخبار جدید به نقل از شفقنا،
اینک شاهد یک سیاست خارجی تماماً ترامپی، فارغ از هر قید و بندی از جانب سنای آمریکا، میانهروهای حزب جمهوریخواه یا صاحبنظران وزارت خارجه، سیا و پنتاگون خواهیم بود.
تیم همراه ترامپ، با درسآموزی از تجربه تلخ دوران پیشین ریاستجمهوری او، نیک میدانند که آنچه نیاز دارند مهرههای وفادار در دفاتر حقوقبگیران است که بیچون و چرا از فرامین کاخ سفید پیروی کنند. میتوان پیشبینی کرد که شورای امنیت ملی با وسواس تمام، ابتکار عمل در سیاست خارجی را به دست گیرد و نفوذ وزارت خارجه و پنتاگون را کاهش دهد.
و بیشک شاهد دوشاخگی در تیم ترامپ خواهیم بود: گروهی، با محوریت جی. دی. ونس، معاون رئیسجمهور، کاهش تعهدات و درگیریهای خارجی آمریکا را دنبال خواهند کرد، حال آنکه جمهوریخواهان جنگطلب، نظیر مایک پمپئو، رئیس پیشین سیا و وزیر خارجه اسبق، خود را برای رویارویی با چین، روسیه و ایران آماده خواهند کرد. دولت نوپای ترامپ برای ساماندهی خود در کشاکش این دو طیف به زمان نیاز خواهد داشت.
افزون بر این، ترامپ هنگام سخن گفتن از روابط دوجانبه با کشورها یا بحرانهای بینالمللی، بر روابط شخصیاش با رهبران خارجی دخیل تاکید میورزد. او به ندرت از منافع ملی آمریکا سخن میگوید، چرا که در نگاه او، قدر و اعتبار شخصیاش با منافع ملی پایدار آمریکا در هم آمیخته است.
هرگونه امتیاز دادن برای حفظ نظام جهانی را دشوار تلقی خواهد کرد، زیرا ترامپ و حامیان سیاسیاش در آمریکا بر این باورند که نظم جهانی، آمریکا را در موضع ضعف قرار میدهد و هزینههای مالی دستاوردهای دیگران را بر دوش این کشور میگذارد. از این رو، او پیش از هرگونه امتیازدهی، بر گرفتن امتیاز متمرکز میشود. تفکر او معطوف به «معاملات» است، نه منافع مشترک.
تعرفههای «دلانگیز»
ترامپ معتقد است که سهم آمریکا از تجارت جهانی عادلانه نبوده و از این رو، در آغاز سال ۲۰۲۵ بر این مساله متمرکز خواهد شد. او در دوران تبلیغات انتخاباتی «تعرفه» را زیباترین واژه در زبان انگلیسی خواند. ترامپ تعرفههای کالاهای وارداتی از مکزیک تا اروپا، و به ویژه محصولات چینی را افزایش خواهد داد؛ گزارشها حاکی از احتمال افزایش تعرفهها تا ۶۰٪ است.
بازار آمریکا، بیش از هر کشور دیگر، خریدار کالاهای چینی است و حدود ۱۶% از صادرات چین را به خود اختصاص میدهد. از دیدگاه ترامپ، آسیب دیدن اقتصاد چین یا تحمیل زیان بر شرکای تجاری چین – همچون کره جنوبی، ژاپن، اروپا و کشورهای حاشیه خلیج فارس – به دلیل رکود اقتصادی چین، ذرهای اهمیت نخواهد داشت.
ترامپ بر امتیازگیری از چین، از جمله افزایش واردات محصولات کشاورزی آمریکا – که به پایگاه سیاسیاش کمک شایانی خواهد کرد – اصرار خواهد ورزید. پکن دستکم نباید نگران اعتراض ترامپ درباره رفتار با اویغورهای چینی باشد. بعید است که ترامپ حتی بداند اویغورها که هستند، و او مشغول بحثهای حقوق بشری با هیچ کشوری نخواهد شد.
بیتوجه به توازن قوا
روابط اقتصادی سختگیرانهتر ترامپ با چین نباید این توهم را برای تایوان ایجاد کند که در سمت ترامپ متحدی قدرتمند دارد. به رغم اینکه تایوان مازاد تجاری کلانی با آمریکا دارد، رئیسجمهور آمریکا پیشتر دربارهی دفاع از این جزیره ابراز تردید کرده است. بنابراین، برخلاف جوزف بایدن، بعید است که ترامپ صریحا تعهدی برای دفاع از تایوان بدهد. او به رویهی سنتی آمریکا یعنی ابهام در تعهد به امنیت این جزیره بازخواهد گشت.
ترامپ بیتردید از تایوان خواهد خواست که در ازای بهرهمندی از حمایت نظامی آمریکا، هزینههای نظامی خود را افزایش دهد. او همچنین از کره جنوبی و ژاپن برای استقرار نیروهای آمریکایی در خاک این کشورها، پول بیشتری طلب خواهد کرد. از دیدگاه ترامپ، توازن قوا با چین برای حفظ نظم جهانی، به خودی خود توجیهی برای استقرار نیرو نخواهد بود.
به همین منوال و در قبال جنگ اوکراین هم، ترامپ کاری به پیامدهای این جنگ بر توازن قوا در اروپا نخواهد داشت. بلکه پیش از هر چیز، به رابطهاش با پوتین که در دوره اول ریاستجمهوریاش برای تحکیم آن تلاش کرد میاندیشد. اوکراین در نظر ترامپ، بخشی از منافع حیاتی آمریکا محسوب نمیشود، و او سردمدار حزب جمهوریخواه در مخالفت با کمکرسانی بیشتر به کیف بود.
ادعایشان این است که اگر اوکراین برای امنیت اروپا تا این حد مهم است، اروپاییها باید هزینهاش را بپردازند. در نیمه دوم سال ۲۰۲۵، میتوان انتظار داشت که ترامپ، زلنسکی را برای پذیرش مذاکره با پوتین تحت فشار قرار دهد و ارائه یا عدم ارائه تسلیحات آمریکایی را به عنوان ابزار فشار بر هر دو طرف به کار گیرد.
از گزارشهای رسانههای آمریکایی بر میآید که مشاوران ترامپ، طرحهایی همچون ایجاد یک منطقه خودمختار یا منطقه غیرنظامی در شرق اوکراین، و نیز یک توافق قطعی بر عدم پیوستن اوکراین به ناتو – که ترامپ به آن بدبین است – مطرح کردهاند. معلوم نیست که پوتین این طرحها را برای پایان جنگ بپذیرد، و ترامپ هم به صبر و حوصله معروف نیست.
خلیج فارس و اسرائیل
رابطه ترامپ با زلنسکی چندان خوشایند نبوده است، اما او از روابطش با رهبران خلیج فارس راضی بوده و از این رو، نقطه شروع روابطش با آنان در دورۀ دوم ریاستجمهوریاش، مستحکم خواهد بود. برخلاف دولت بایدن، ترامپ به طور علنی دربارۀ توافق دفاعی با عربستان سخنی نگفته است. شایان ذکر است که ترامپ به طور کلی نسبت به چنین توافقاتی بدبین است.
چنانکه نیویورک تایمز در ششم نوامبر نوشت، او ائتلافها را راهی برای تقویت قدرت آمریکا نمیداند، بلکه آنها را گزینههای مخاطرهآمیزی میپندارد که هزینه دفاع از دیگر کشورها را بر آمریکا تحمیل میکند. هماکنون برخی چهرهها در حزب جمهوریخواه معتقدند که واشنگتن باید کشورهای منطقه، از جمله اسرائیل، را به همکاری بیشتر در مقابل تهدیدات ایران تشویق کند، و واشنگتن خود بیشتر بر چین متمرکز شود. ترامپ برای هرگونه توافق دفاعی متقابل، دستکم کمکهای مالی و نظامی قابل توجهی را از عربستان سعودی مطالبه خواهد کرد.
ترامپ به کشورهای حاشیهی خلیج فارس بسیار بیشتر از مسئلهی فلسطین علاقهمند است. او در دولت اول و کارزار انتخاباتیاش هرگز تظاهر نکرد که به حقوق و خودمختاری فلسطینیان اهمیتی میدهد. او به عقد توافقات ابراهیم در سال ۲۰۲۰ افتخار میکرد، اما این توافقات چیزی نصیب فلسطینیان نکرد و بر گسترش روابط تجاری اسرائیل با کشورهای خلیج فارس متمرکز بود. ترامپ که در دوره ریاستجمهوریاش از انتقادات فلسطینیان خشمگین بود، گفتگو با تشکیلات خودگردان را قطع و کمکهای اقتصادی را لغو کرد.
در آغاز کار، ترامپ مذاکرات دولت بایدن با تشکیلات خودگردان را ادامه نخواهد داد و کمکهای اقتصادی احیا شده در دوران بایدن نیز قطع خواهد شد. او قاطعانه از تلاش اسرائیل برای نابودی آژانس کمکرسانی به فلسطینیان (انروا) حمایت خواهد کرد.
البته ترامپ دارای احساسات انسانی است، همانطور که واکنش او را به کشته شدن غیرنظامیان سوری در حملهی شیمیایی دولت اسد در سال ۲۰۱۸ شاهد بودیم.
او از رنج غیرنظامیان غزه ناراحت است، اما حماس را مقصر میداند نه اسرائیل را، و مانند دولت اسرائیل معتقد است که راه پایان این رنجها، پیروزی کامل اسرائیل و نابودی حماس است. ترامپ اسرائیل را در غزه یا در مقابل حزبالله در لبنان محدود نخواهد کرد. جریان تسلیحات ادامه خواهد یافت. او همچنین اسرائیل را به دلیل گسترش شهرکسازیها در کرانهی باختری – یا حتی غزه – مجازات نخواهد کرد.
دولت بایدن تحریمهایی بر ضد تعداد انگشتشماری از رهبران شهرکنشینان اسرائیلی اعمال کرد، اما ترامپ این را هم متوقف خواهد کرد. هیچکدام از متحدان سیاسی داخلی ترامپ با او بحثی دربارهی مسئلهی فلسطین نخواهد داشت. احتمالاً رهبران کشورهای خلیج فارس تنها کسانی هستند که میتوانند ترامپ را به بازنگری مسئلهی فلسطین ترغیب کنند. آنها باید بسنجند که تا چه اندازه میخواهند جایگاهشان نزد ترامپ را به خطر بیندازند.
این حمایت ترامپ، اسرائیلیها را از پیروزی او بسیار خرسند کرده است، اما آنها باید به یاد داشته باشند که ترامپ در پایان دوره اول ریاستجمهوریاش، گمان میکرد نتانیاهو با تبریک به بایدن برای پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ به او خیانت کرده است. ترامپ از این بابت خشمگین بود و آن را فراموش نکرده است.
پیروزی قاطع ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ به این معناست که او خود را مدیون حامیان اسرائیل در آمریکا برای حمایت انتخاباتیشان نخواهد دانست. تحلیلهای اولیه نشان میدهد که تنها حدود یکچهارم یهودیان آمریکا در این انتخابات به ترامپ رأی دادهاند. احساسات جریحهدار شده ترامپ از سال ۲۰۲۰، و این باور که به کمک دوستان اسرائیل نیازمند نیست، به این معناست که او در دوره دوم برای اورشلیم چک سفید امضا نخواهد کرد.
اگرچه اسرائیل و جناح تندروی جمهوریخواه ترامپ را برای حمله به ایران آسیبدیده تحت فشار قرار میدهند، خود او ممکن است مقاومت کند، چرا که بر سر آغاز جنگی طولانیمدت در خاورمیانه محتاط است. به یاد داشته باشید که ترامپ در سال ۲۰۱۶ بارها تأکید کرد که مداخلات نظامی آمریکا در خاورمیانه اشتباهی بزرگ بوده است، و پایگاه مردمی او و بخشی از حزب جمهوریخواه، از جمله معاونش، کاملاً با او همعقیده هستند.
سودای جایزهی نوبل، مانع از سرگیری کارزار «فشار حداکثری» بر ایران از سوی ترامپ نخواهد شد
ترامپ در ماه سپتامبر گفت که باید با ایران بر سر یک توافق هستهای مذاکره کند، اما جزئیاتی ارائه نداد. مذاکره از نظر فنی بسیار دشوار خواهد بود، اما برخلاف بایدن، اگر ترامپ مذاکرات را با جمهوری اسلامی آغاز کند از حملات سیاسی حزب متبوعش ترسی ندارد. ترامپ پس از توافقات ابراهیم به جایزهی صلح نوبل امیدوار بود و ممکن است توافقی با ایران را راهی برای دستیابی به آن جایزه بداند.
با این حال، سودای جایزهی نوبل، مانع ازسرگیری کارزار «فشار حداکثری» بر ایران از سوی ترامپ نخواهد شد. او تحریمها را با قاطعیت اعمال خواهد کرد. از توافق بایدن، که باعث میشد واشنگتن در ازای خویشتنداری ایران در برابر نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه، فروش نفت ایران به چین را نادیده بگیرد، خبری نخواهد بود. ترامپ از اجرای توافق بایدن با عراق برای خروج این نیروها در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ و چه بسا زودتر از آن استقبال خواهد کرد. او آخرین نیروهای آمریکایی را از سوریه نیز خارج میکند، شاید در ازای دریافت امتیازاتی از ترکیه و روسیه در مناطق دیگر.
همچنین میتوان انتظار داشت که دولت جدید ترامپ سیاست سنتی آمریکا را دگرگون کند و اگر عراق به پرداخت بهای انرژی وارداتی از ایران ادامه دهد، آن را تحریم کند. دیگر معافیتی در کار نخواهد بود. به ویژه آنکه ترامپ هیچ رابطه شخصی با السودانی، نخستوزیر عراق، ندارد و دیدار با او را در اولویت نمیداند. او عراق را چیزی جز دستنشاندهی ایران نمیپندارد.
مهم است به یاد داشته باشیم که ترامپ حتی در نظر مشاوران نزدیکش هم پیشبینیناپذیر است. در دوره دوم و نسبت به سال ۲۰۱۷، او با محدودیتهای کمتری در واشنگتن مواجه است. هیچ «دکترین ترامپ» جامعی در دست نداریم که به تعیین راهبرد هدایتگر او یا ما کمک کند.