در سیسیل، یک قاچاقچی ایتالیایی مواد مخدر و فرزندش با یک جیپ به ویلایی منزوی می روند. در سراسر حیاط روستایی، که در روزهای بهتر، یک مکان ایده آل برای تعطیلات خواهد بود، اجساد خون آلود و تکه تکه شده یک ارتش بداخلاق پراکنده شده است. مرد با یک تپانچه از جیپ خارج می شود و بچه را در وسیله نقلیه رها می کند. او و یکی از سرسپردگانش وارد خانه میشوند، جایی که لاشههای بیشتری را کشف میکنند، که علت مرگ آنها پر از گلوله، صورتهایشان که توسط چاقوی قصابی شکافته شده است به طور فزایندهای وحشتناک میشود.
رابرت مک کال (دنزل واشنگتن) به قاتل مشهور تبدیل شده به روح زیر دو مرد مسلح نشسته است. آیا مک کال زندانی است یا آنها؟ البته او به راحتی آنها را میفرستد و مجموعهای از کلیدها را از جسد قاچاقچی مرده میگیرد که حاوی چیزی است که مک کال برای بازیابی آمده بود.
نمی توانید حدس بزنید که مک کال برای بدست آوردن چه بسته دنیوی، ارتشی از قاتلان را به قتل رسانده است. اما واقعاً مهم نیست. در حالی که مک گافین مشت شده بقیه فیلم را اجرا نمی کند، این صحنه آغازین – از خشونت معده کوبنده آن تا تکیه بر جلوه های غیرعملی نشان می دهد که این فرانچایز اکشن دلپذیر و لذت بخش در کجا اشتباه رفته است.
«Equalizer 3» ساخته آنتوان فوکوا تنها چیزی نیست که بسیاری تصور میکنند آخرین فیلم این مجموعه خواهد بود. این پنجمین همکاری کلی کارگردان و واشنگتن است. مشارکت آنها، در ظاهر، گیج کننده است. مطمئنا، اولین تیم آنها، “Training Day“، تنها جایزه بهترین بازیگر مرد را برای واشنگتن به ارمغان آورد. اما فیلمهای متوالی آنها از آن زمان به بعد خشنتر و احمقانهتر شدهاند. واشنگتن دقیقاً چه چیزی از این فیلمها به دست میآورد؟
این رابطهای است که اغلب دویدن آنتونی مان و جیمی استوارت را در هشت تصویر مشترکشان به یاد میآورد (البته، مطمئناً، فوکوا-واشنگتن گنجینههای موضوعی بسیار ضعیفتری را استخراج کرده است) زمانی که استوارت جایگاه پرستیژ خود، وجهه پسر خوب خود را ترک کرد و برای کشف داستانهای تاریکتر در وسترنهای رهاییبخش مان، شیوههای رفتاری را به هم میزند. می توانید بگویید واشنگتن در اینجا همان لذت را می برد و اهمیتی نمی دهد که مخاطب همان احساسات ماجراجویانه او را تجربه کند.
در جریان یورش مک کال به ویلا، او به شدت مجروح می شود و در نهایت توسط یک پلیس محلی به نام گیو (یوجنیو ماستراندرا) کشف می شود که او را به یک دهکده ساحلی عجیب ایتالیایی می برد، جایی که یک پزشک محلی به نام انزو (ریمو جیرونه) زخم های قاتل را درمان می کند. مک کال در حین بهبودی در شهر آرام، یاد می گیرد که مردم و آرامشی را که برای او فراهم می کنند دوست داشته باشد. اگرچه یک رهبر جوان محلی به نام مارکو (آندره آ دودرو) بر سر آنها می نشیند، مک کال، که می گوید فقط در حال عبور است، ترجیح می دهد از مداخله اجتناب کند. مانند هر غربی، هنگامی که فشار وارد می شود، مک کال از آنها دفاع می کند و در عین حال به این افراد موافق آموزش می دهد که چگونه در مقابل ظالمان خود بایستند.
فوکوا و فیلمبردار رابرت ریچاردسون («جوخه» و «چند مرد خوب») جزئیات بیشتر وسترن را از طریق نورپردازی کیاروسکورو ارائه می دهند. سیلوئت واشنگتن نشان دهنده خطر است، در حالی که هیکل خسته او بیانگر رابطه نزدیک با مرگ است. ریچاردسون همچنین بازیگر را از زوایای بسیار پایین به تصویر میکشد. با این حال، مشکل این است که آنها مککال را چنان شرور کردهاند که ما مطمئن نیستیم که آیا باید به دنبال کشتن او باشیم. در حالی که منطقی به نظر می رسد که شخصیت ظلم بیشتری نشان دهد. بالاخره در اولین “Equalizer” او زمانی مردی آرام بود که در دوران بازنشستگی بیکار بود حالا او دوباره مردی است که کاملاً غرق در خون و روده است. حتی واشنگتن نمی تواند به طور کامل از این خط عبور کند، به خصوص زمانی که فیلمنامه بسیار ضعیف است.
داستان فرعی اصلی را در نظر بگیرید که داکوتا فانینگ را میبیند که دوباره با واشنگتن همبازی میشود – این دو قبلاً در «مردی در آتش» بازی کرده بودند – این بار در نقش اما کالینز مامور سیا. مک کال به میز کالینز انعام می دهد که شغل او را تغییر می دهد. اطلاعات او را از کار در مرکز تماس به کار میدانی می برد. با این حال، قوس او کاملاً بد است: او هرگز نشان نمیدهد که یک مامور توانا است، و پرونده او که مربوط به یک باند مواد مخدر ایتالیایی است، به سختی به اقامت مک کال در دهکده مربوط میشود. فانینگ در چند سکانسی که این جفت در کنار هم قرار میگیرند، بیش از حد همسان به نظر میرسد، زیرا او تلاش ناموفقی برای هدایت نوبت جسیکا چستین در «زیرو تاریکی سی» دارد.
کاش میتوانستم بگویم اکشن بهتر است، اما صحنهپردازی فاقد تخیل است. ویرایش قطع نمی شود؛ امتیاز برای تلفن های موبایل چرخش. این فیلم ترجیح میدهد به جای ساختن هر چیزی که به یاد ماندنی باشد، ترسناک و وحشتناک روی کاغذ بیاید. تنها نعمت نجات دهنده فیلم این است که به نظر می رسد واشنگتن چقدر سرگرم کننده است. او تصمیمات غافلگیرکنندهای میگیرد که در ابتدا به دلیل تصادفی بودن آنها به نظر میرسد دور از ذهن است. آیا او همچنان نقش مک کال را در نقش بیوه سوگوار بازی می کند یا می خواهد این شخصیت را بیشتر به سمت یک قلمرو روانی سوق دهد؟
مقایسه کردن هر فیلم اکشن معاصر با «John Wick» تبدیل به یک کلاه قدیمی (و نوعی تنبلی) شده است، اما این فرانچایز که در همان سال اولین «جان ویک» عرضه شد، مانند فیلمهای کیانو ریوز برای تکامل تلاش میکند. این سه گانه نه هسته عاطفی دارد، نه تداوم روایی، نه لذتی با ژانری که خانه می نامد. در عوض، در ارائههای متوالی خود، فرنچایز «Equalizer» به طرز غم انگیزی ناهموار است.