دی ۱, ۱۴۰۳ ۱۹:۰۷
اخبار جدید فرهنگی ۱۱ دی ۱۴۰۲ - 12 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

مارال فرجاد از ایران رفت

مارال فرجاد با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش خبر از مهاجرت خود داد اما این نوید را هم داد که روزی دوباره به ایران برمی گردد.

به گزارش اخبار جدید؛ مارال فرجاد از یک خانواده کاملا هنری پا به عرصه بازیگری گذاشته و همین موضوع همواره حاشیه هایی را برای او ایجاد کرده است. مارال فرجاد فرزند جلیل فرجاد و خواهر مونا فرجاد است. مادر مارال فرجاد خانم منیژه افشاری بود که متأسفانه در سال 1401 درگذشت و این اتفاق در اوج بیماری مارال رخ داد. وی به بیماری سرطان مبتلا بود که خوشبختانه این بیماری را شکست داد و حالا شرایط جسمی و روحی او مناسب است. خوشبختانه بیماری اش بهبود پیدا کرده است و دوباره به عرصه بازیگری برگشته است.

مارال فرجاد با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش خبر از مهاجرت خود داد اما این نوید را هم داد که روزی دوباره به ایران برمی گردد.

مارال فرجاد در صفحه اینستاگرامش نوشت:

« (( دریا در غربت ))

نمی دونستم یه روزی میشه (( مارال در غربت))

من عاشق ایرانم .من عاشق مردم عصبی در خیابانم..من عاشق موتور های که لای میکشن در ترافیک ..من عاشق دعواهای تو خیابونم ..من عاشق بچه های فال فروشم …من عاشق دستفروش های توی مترو هستم که کلی چیزهای باحال دارن ( وقتی میگم عاشقم یعنی خودم میرم ازشون خرید میکنم ،به جای اینکه جوراب از مغازه ۷۰ هزارتومن بخرم همون رو میخرم ۱۵ هزار تومن )من عاشق ترافیک تو تهرانم ….من عاشق هرچی خوب وبده توی تهرانم…من عاشق مردمی هستم که می یان جلو تو خیابون به من میگن :ا شما مارال فرجادی ما خیلی دوستتون داریم …نمی دونن من هزاربرابر دوستشون دارم…من انقدر عاشق مردمم هستم از وقتی اومدم بیشتر مترو‌سوار میشم تا مردم رو بیشتر ببینم ….اخ من دوسال و نیم نیستم ،،دلم برای تک تک تون تنگ شده….وقتی رفتم تازه فهمیدم چقدر عاشقتون بودم ….عاشق همه تون…….قبلا وقتی جای شلوغ بود ،جای صف بود .ترافیک بود فحش میدادم .میگفتم چقدر بدبختیم …دستفروش میدیدم …بچه های فال فروش رو میدیدم .بچه های سر چهارراه میدیدم هم دلم می سوخت و هم عصبی می شدم …ولی الان می ببینمشون می خوام همشون بغل کنم …دوست داشتم تو جیب هام پر پول بود .پر لباس های خوشگل،پر عروسک میدادم بهشون …..این مریضی این رفتن از ایران باعث شد ،بفهمم من عاشق شماها هستم…….برای همین وقتی کامنت می ذارین برام دوست دارم می شد جواب تک تک تون رو میدادم ….میگفتم فکر نکنین من فقط برای شما عزیزم ….شماها هزار برابر برای من عزیزید ،میدونید چرا چون من اصلا شماها رو ندیدم نمی شناسمتون …ولی همین که ایرانی هستید …من عاشقتونم…..اخ اخ اشک هام سرازیر شدن……چون میخوام بگم من مجبورم باز برم…..اگه شما دلتون برای من تنگ نشه….ولی من دلم برای همه تون پر میکشه…خیلی دوستتون دارم…..دیگه نمی خوام اسمش رو ببرم .بقول (شهر موش ها) این اسمش رو نبر من هم زود تمام میشه .بر میگردم………

عکس هم برای سریال دریا در غربت هست…..

یک نوزادی که اول جنگ اسیر میشه در عراق …..و اونجا بزرگ میشه…….

صبح که داشتم فکر میگردم باز باید برگردم .گفتم مارال در غربت بعد یاد این عکسم افتادم :دریا در غربت.»

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *