به گزارش اخبار جدید، عوامل رویداد هنری «صخرهای در میان رودخانه» در نشستی صمیمی با خبرنگاران، به تشریح این رویداد پرداختند. این اجرا که در دل خود تئاتر و موسیقی دارد، نه کنسرت نمایش است و نه اُپرا. بلکه فُرم جدیدی از اجراست که در جهان امروز با عنوانی تازه معرفی میشود. رضا موسوی که نویسندگی و کارگردانی این اثر را برعهده دارد، «ایدههایی برای اجرای موسیقی» را به عنوان ترجمانی برای عنوان این اثر انتخاب کرده است.
آنها در این نشست توضیحاتی درباره برنامهای که روی صحنه خواهند برد، ارائه دادند و جوانب مختلف این اثر را تشریح کردند.
رضا موسوی کارگردان و نویسنده، بهنام ابوالقاسم آهنگساز، مازیار مرتاضیه تهیه کننده، دیبا زاهدی بازیگر و سروش کریمینژاد بازیگر و طراح حرکت؛ عوامل رویداد هنریِ «صخرهای در میان رودخانه» بودند که در این نشست حضور داشتند. در ادامه متن صحبتهای هر کدام از این هنرمندان را میخوانید:
تازهترین قالب هنری در جهان؛ ایدههایی برای اجرای موسیقی
رضا موسوی: این پروژه را انجام میدهیم؛ چون از صفر تا صد آن ایدههای خودمان بوده و دستمان برای پیاده کردن ایدههای هنری بازتر است. در این پروژه قرار نیست یک کار از پیش برنامهریزی شده را پیش ببریم. از طرفی هم بالاخره باید ایدههایی که سالها خاک خورده بود را اجرا میکردیم.
انجام این پروژه برای این بود که تصمیم گرفتیم کاری را انجام دهیم که متفاوتتر از کارهایی باشد که خودمان با آنها برخورد کردهایم و یا در چند سال گذشته توسط افراد دیگر اجرا شده است.
به تازگی موضوعی به لحاظ ایده در حال مطرح شدن در سطح جهان است که ترجمه آن به فارسی میشود، «ایدههایی برای اجرای موسیقی» که در آن از تئاتر، سینما، پرفورمنس، هنرهای تجسمی و … میتوان استفاده کرد. درنتیجه این اجرا کنسرت نمایش نیست، صرفا دراین کار به دنبال سوژهای میگردیم که تعدادی قطعه موسیقی را اجرا کنیم. قرار است این کار را آرام آرام پیش ببریم، که از تئاتر فاصله بگیرد و به کنسرت نمایش تبدیل نشود، البته که نمیتوان قصه را از آن حذف کرد.
در این اجرا قرار است سه قسمت بیربط به یک دیگر، بهانههایی باشند برای تبدیل شدن این اجرا به یک اتفاق موسیقایی. در این کار قرار نیست درام در شکل واقعی خود در تئاتر اتفاق بیفتد؛ زیرا اگر قرار بود یک جریان خیلی دراماتیک سیال در پروژه داشته باشیم، بهترین راه این بود که یک نمایشنامه معروف را انتخاب کنیم و جریان موسیقی را در کار شکل دهیم. حال در این اجرا، با یک قطعه چند خطی ساده مواجه هستیم که هر بار به داستان دیگری میرسد و در نهایت سه قصه کل کار را تشکیل میدهند که با هم پیوند دارند. شاید اجرا در نگاه اول تاریخی به نظر برسد ولی اصلا تاریخی نیست؛ چون تاریخ داستانها به هم ربط ندارند. درحقیقت قصه شامل سه بخشِ پیدایش ساز پیانو، نوازندگی و آهنگسازی موتزیو کلمنتی و جنگ ناپلئون با ایتالیاییها است که هر کدام 60 تا 70 سال با هم فاصله زمانی دارند و در نهایت یک قصه کلی را شکل میدهند.
ابوالقاسم بهترین انتخاب بود / دنبال بازیگری بودیم که بتواند بخواند
رضا موسوی: در ابتدا فکر میکردم با هیچ آهنگسازی نمیتوان کار کرد؛ چون وارد چنین کارهایی نمیشوند و اگر هم بشوند، میخواهند ایده خودشان را پیاده کنند. تنها کسی که فکر کردم خیلی به من نزدیک است و میتوانیم درباره این ایده با هم حرف بزنیم و مدام از من توضیح بیشتر نخواهد خواست و در نهایت همان کاری را انجام میدهد که از او خواسته شده، بهنام بود. به هر جهت، درباره آنچه در ذهن داشتم با او صحبت کردم و او نیز همان کار را انجام داد.
روند کلی پروژه اینگونه است که بازیگر باید بتواند آواز بخواند و قرار نیست دیالوگی گفته شود. پس از تست گرفتن از افراد مختلف به خانم زاهدی رسیدیم که سالها است آواز کار میکند و میتواند آواز خوبی را ارائه دهد.
ضررهای چندصد میلیونی تهیه کننده
رضا موسوی: آقای مرتاضیه در کنار خانم فروزان تهیهکننده این اجرا هستند. ایشان تولید آلبومهای موسیقی زیادی را برعهده داشته و در این عرصه فرد موفقی است ولی یک کارخانهدار یا تاجر نیست. اما دلیل همکاری با او این است که ذهن اقتصادی جالبی دارد و از او خواستم مسائل مالی پروژه را حل کند.
اگر همه اجراهای ما به طور کامل بلیتفروشی شود، در سالنی مانند سالن حافظ که ظرفیت کمی دارد، باز هم تهیهکننده چند صد میلیون در ضرر خواهد بود. آقای ابوالقاسم به شخصه هیچ دستمزدی ندارد، اگرچه که در عادیترین حالت برای چنین پروژهای که ایشان باید دستمزد بالایی طلب کند. اما آقای ابوالقاسم شرایط را درک کرده و با عشق به این پروژه آمده است. ما شاید نتوانیم دستمزد خانم زاهدی را هم بدهیم و باید بگویم افرادی که در این پروژه با ما کار میکنند جسارت خاصی دارند و از طرفی دیوانه هستند که با تمام سختیها و چالشها این مسیر را ادامه میدهند.
صرفا برای کسب درآمد به سالن بزرگ نمیرویم
رضا موسوی: هنرمند باید بداند که اجرایش برای چه سالنی مناسب است و صرفا برای کسب درآمد کار خود را به یک سالن بزرگ نبرد. این اجرا برای سالن بزرگ نیست و باید در سالن کوچک روی صحنه میرفت به همین دلیل حافظ را انتخاب کردیم اگرچه که بسیاری به ما گفتند به تالار وحدت برویم و اگر میخواستیم میتوانستیم در تالار وحدت اجرا را برگزار کنیم. قرار بود این اجرا از 9 خرداد شروع شود ولی احتمال دارد اجرای آن چند روز به تعویق بیفتد.
داستانی درباره جهان یک قطعه موسیقی
رضا موسوی: داستان این اجرا از آنجایی شروع میشود که دختری که در پیانو زندگی میکند، یک روز صبح بلند میشود، از پیانو بیرون میآید و هر چه پیانو مینوازد، او آواز میخواند. به نوعی دختر دهان پیانو است.
درباره علت انتخاب این موضوع باید بگویم که این سوال چندین بار به ذهن خودم هم خطور کرده که چرا این داستان و اصلا منشأ آن چیست، ولی پاسخ را نمیدانم. تنها به خاطر دارم یک روز بارانی و سرد که از ته سالن بیرون پنجرهها را نگاه میکردم، خیلی ناخودآگاه شروع کردم به نوشتن ماجرایی درباره اینکه جهان یک قطعه موسیقی چه شکلی است؟ به هر حال همیشه زیست و جهان وسایل بدون جان برایم جالب بوده است. قطعات موسیقی هم برای خود جهانی دارند و در ذهن هر آدمی حرف میزنند.
چالشهای آهنگسازی روی شعر ایتالیایی
بهنام ابوالقاسم: در این اجرا 40 دقیقه موسیقی داریم که کلیه آثار اورجینال هستند و هر کدام از بازیگران تم موسیقی خود را دارند، آن هم در شرایطی که ساختن چنین کارهایی بسیار چالشبرانگیز است. یکی از سختترین چالشها این بود که باید کاری میساختم که هم مدرن باشد و هم قابلیت شنیداری آن را توسط مخاطب امروزی در نظر میگرفتم. از طرفی من قبل از اینکه آهنگساز باشم، همیشه پیانیست بودهام و جا پای «موتزیو کلمنتی» گذاشتن کار سختی است.
اینکه قرار بود در این اجرا پیانو نقش داشته باشد و موسیقی اِلمانی از پیانوی قرن 18 را ارائه دهد و در عین حال مدرن و امروزی باشد برایم بسیار جذاب بود و البته گره زدن آنها به هم برایم چالش برانگیز بود. در نهایت سازهای الکترونیک به کار اضافه شد که موسیقی صدای امروزیتری داشته باشد و برای ادای احترام به کلمنتی هم در قسمتی از، موسیقی تم یکی از آثار او را استفاده کردم. سعی کردم موسیقی خیلی مدرن و امروزی باشد و کاری بسازم که در عین حال مخاطب را از فضای داستان دور نکند. البته چون ایرانی هستم، هر چه که بسازم، در جاهایی فضای موسیقی ایرانی را خواهد داشت.
قصه ما در ایتالیا میگذرد که به همین دلیل به یک شعر ایتالیایی نیاز داشتیم. پس از جست و جو به یک شعر از باسکولی رسیدیم. حال قرار بود از روی یک شعر ایتالیایی که هیچ چیزی از آن را نمیفهمیدم، موسیقی بسازم که در همین راستا دورهای طولانی از اپرای ایتالیایی تا رپ امروزی ایتالیا را بررسی کردم که در نهایت یک قطعه پاپ برای آن شعر ایتالیایی نوشتم.
همیشه خودم را شبیه یک قطعه موسیقی میدیدم
دیبا زاهدی: در این پروژه قرار نیست صرفا نقش یک فرد را بازی کنم که قرار است دیالوگهایی را روی صحنه بگوید و برود، بلکه قرار است نقش یک قطعه موسیقی را بازی کنم که برایم خیلی جذاب بود؛ به دلیل اینکه همیشه یک قطعه موسیقی در ذهنم داشتهام که خودم را شبیه به آن میدیدهام و زمانی که فهمیدم قرار است چنین نقشی در این پروژه داشته باشم خیلی خوشحال شدم. خیلی به خروجی این کار فکر نکردم و موسیقی آن بود که برایم خیلی جذاب بود باوجود اینکه کار من بازیگری است ولی موسیقی همیشه یک علاقه جدیتری برایم بوده است. البته که بازی و موسیقی را جدا از هم نمیبینم.
زیستن مخاطب با قطعات موسیقی
بهنام ابوالقاسم: جذابیت موسیقی به این است که وقتی یک قطعه موسیقی گوش میکنیم، آهنگساز مستقیم به ما نمیگوید که به چه فکر کرده که آن کار را ساخته است و هر مخاطب براساس زیست خود تصویر متفاوتی از آن قطعه در ذهنش میسازد. البته مخاطب هنگام گوش دادن آن اثر، یک نقطه مشترک با آهنگساز خواهد داشت؛ اینگونه که اگر آن قطعه غم داشته باشد هر مخاطب آن غم را نسبت به حال و هوای خود تجربه میکنند. جذابیت این اجرا هم همین است که به مخاطب جهت میدهد و برای او داستان آنچه را گوش میدهد روایت میکند.
سالن را از نظر صوتی تجهیز میکنیم
مازیار مرتاضیه: دوستی قدیمی با آقای موسوی داشتم و این اولین کاری است که به عنوان تهیهکننده تئاتر در آن حاضر شدم و بیشتر در پروژههای موسیقی کار کردهام. دلیل اصلی حضورم در این پروژه اما، فضای موسیقایی آن است که درباره پیدایش پیانو است و به لحاظ صدایی جذابیتهای بالایی دارد.
قرار است کل سالن را از نظر صوتی خودمان تجهیز کنیم، همه سازها میکروفن دارند و یک سیستم صوتی را به صورت استاندارد برای این اجرا در سالن قرار میدهیم.
تصویرسازی برای آنچه میشنویم
سروش کریمی نژاد: هر جا صحبت از حرکت بوده باشد، بخش کوچکی از کار به من مربوط بوده است، به خصوص در کارهای آقای موسوی. در این پروژه نیز در طراحی حرکت با آقای موسوی همکاری میکنم و بخش کوچکی هم روی صحنه اجرا میکنم.
فارغ از پیدایش ایده این اجرا، اینکه بتوان یک قطعه موسیقی را روی صحنه دید چقدر ممکن است؟ یعنی تصویر سازی برای آنچه که میشنویم. درک و دیدن قطعه موسیقی که میشنویم در لحظه، جهانی را در ذهن مخاطب میسازد و تجربه متفاوتی برای او رقم میزند.