اخبار جدید
- ترامپ در دیدار با نتانیاهو: خروج آمریکا از برجام بهترین کار من برای اسرائیل بود
4 ساعت پیش
- ببینید | تیم ملی ایران در المپیک ۲۰۲۴ پاریس روی قایق
5 ساعت پیش
- تصاویر رژه ورزشکاران بر روی قایق ها در مراسم افتتاحیه المپیک تابستانی پاریس
5 ساعت پیش
- دو کشته برخورد اتوبوس با پراید در کرمان
6 ساعت پیش
- روند صعودی بیت کوین در آستانه سخنرانی ترامپ در کنفرانس نشویل
6 ساعت پیش
- افزایش ذخایر ارزی و طلای کشور
10 ساعت پیش
- «شنبه و یکشنبه» فعالیت کلیه ادارات خراسان رضوی از ساعت ۶ تا ۱۱ خواهد بود
10 ساعت پیش
- مقایسه مصرف برق ایران با سایر کشورها + اینفوگرافی
15 ساعت پیش
- مهدی تاج: یکی دو دستگاه VAR تا ۲ روز آینده وارد ایران میشود
15 ساعت پیش
- مسعود پزشکیان: دیگر وقت شعار دادن نیست زمان عمل به وعدههاست
15 ساعت پیش
- شیرخشک و انسولین خریداری شده و به زودی به دست داروخانهها میرسد
16 ساعت پیش
- درخواست علی نصیریان از مسعود پزشکیان چیست؟
16 ساعت پیش
- سقوط چرخوفلک در تربت حیدریه ۷ کودک را راهی بیمارستان کرد
16 ساعت پیش
- کاملا هریس پس از دیدار با نتانیاهو: درباره غزه سکوت نخواهم کرد
17 ساعت پیش
- قیمت دلار و سایر ارزها امروز جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
17 ساعت پیش
فیاض زاهد گفت: هر جای دیگری بود، دست عموصادق و ممدلی زیتون را میبوسیدند. آنها را برای شادکردن لحظاتی از زندگی مردم و فراموشی مصیبتهای بیکرانشان تشویق و تکریم میکردند. اما چه کنیم که چنین نیست. چه سود که به تعبیر سعدی سنگ را بسته و سگ را رها کردهاند! آقایان! چرا از شادمانی مردم رنج میبرید؟ به راستی چرا ناف شما را با غم و گریه بریدهاند؟
به گزارش اخبار جدید به نقل از فرارو, فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی در اعتماد با عنوان «چه کسانی از شادی ما رنج میبرند» نوشت: من عمو صادق را از سالهای دور میشناسم. همانی که به «صادق بوقی» شهره است. همه بچههای رشت که دستی در فوتبال دارند او را میشناسند. او یک رقیب و البته رفیق هم دارد، محمدعلی یا همان ممدلی زیتون؛ لیدر جذاب بندر انزلی و تیم ملوان. ما رشتیها و انزلیچیها در داخل استان رقبای بیرحمی هستیم و خارج از استان گیلان پشت و پناه هم. ما سپیدرودی هستیم، آنها ملوانی، ما آبرار هستیم آنها آبای. ما بچه جلگه هستیم، آنها بچه دریا. حال هم را خوب درک میکنیم.
بسیاری از اولینها در این سرزمین رخ دادهاست. داستان عموصادق مرا به سالهای دور پرتاب کرد. زمانی که در دانشگاه گیلان معلم بودم. شبی مرحوم ایرج زهرابی که اتفاقا محل وثوق و اعتماد رشتیها و انزلیچیها بود مرا به دهکده ساحلی دعوت کرد. وقتی به ساحل رسیدیم دیدیم همهی ساحل را شخم زده هرچه کافه و آلاچیق و استراحتگاه بوده تخریب کردهاند.
ایرج خان پرسید این کار به دستور چه کسی انجام شده، گفتند به دستور نماینده، ولی فقیه در استان گیلان! (ایرج رییس هیات مدیره دهکده ساحلی بود). الآن هم نمیدانم آیا مسئولیت آن کار با نماینده، ولی فقیه بود یا نه؟! اما اینطور شایع بود. من در بازگشت به ذهنم جرقه زد مقالهای با عنوانی که در بالا آمد بنویسم: «چه کسانی از شادی ما رنج میبرند؟»
به آقای شکوهی مدیرمسئول فرهیخته گیلان امروز زنگ زدم و درخواست چاپ سرمقاله را کردم؛ و ایشان هم بدون بررسی داستان فقیه شهر شیراز در کتاب رستمالتواریخ را که من تلطیف شده در ضرورت رعایت شادی بین مردم آورده بودم چاپ کرد. محتوای مقاله من که گمانم در ابتدای دهه هشتاد بود آن است که جامعه برای پویایی و سرزندگی و غلبه بر بحرانهای روحی و شکستهای اقتصادی و فرهنگی نیازمند شادمانی است.
حتی اگر در جامعهای شادی هم نباشد، حکومت وظیفه دارد برای جامعه شادمانی تصنعی ایجاد کند. مردم را تخلیه کند، اجازه دهد روحیه زندگی، سرزندگی، ایستادگی و شادابی را از دست ندهد. از سراسر جهان و فرهنگهای مختلف مثالها آورده بودم. اینکه ما به شادمانی نیاز داریم.
آنقدر فرهنگ گریه و ندبه و مصیبت را تزریق نکنیم. جامعه بینشاط دچار شورش سفید خواهد شد و دهها مثال دیگر. اما متاسفانه از آن مقاله بسیار خوب از نظر من، توجه برخی از آقایان تنها به آن داستان رستم الحکما جلب شد و کار به جاهای باریک کشیده شد.
در نماز جمعه علیه من خطبه ایراد و حکم جلب من صادر گردید. شکوهی احضار و گیلان امروز توقیف شد. من در تهران بودم و پس از مدتی با پادرمیانی بزرگان استان ملاقاتی در منزل آن آقا برگزار شد و من دلایل خود را توضیح دادم و ماجرا تا حدودی جمع و جور شد. اما تبعاتش سالهای دراز مرا رها نکرد.
داستانش بماند برای تاریخ. وقتی جامعه امروز را با آن روزی که مقاله را نوشتم؛ یعنی ۲۰ سال پیش مقایسه میکنم، فضای اجتماعی را به مراتب افسردهتر و غمگینتر و بحرانیتر میبینم. هر جای دیگری بود، دست عموصادق و ممدلی زیتون را میبوسیدند.
آنها را برای شادکردن لحظاتی از زندگی مردم و فراموشی مصیبتهای بیکرانشان تشویق و تکریم میکردند. اما چه کنیم که چنین نیست. چه سود که به تعبیر سعدی سنگ را بسته و سگ را رها کردهاند! آقایان! چرا از شادمانی مردم رنج میبرید؟ به راستی چرا ناف شما را با غم و گریه بریدهاند؟
چرا گمان میبرید میتوانید سبک زندگی، نوع بینش شهری مثل رشت را تغییر دهید! فرهنگ حاصل میراثی بلند است. شما کوتاه هستید نمیتوانید آن پرده رفیع را پایین بکشید. جامعه خسته و فرتوت و غمگین است. بگذارید حتی به دروغ، تصنعی، زودگذر؛ لحظاتی شادی کند. دستان عموصادق شایسته بوسه و تکریم است، نه بستن و حذف شدن.
اخبار پربازدید ۲۴ ساعت گذشته
- بهترین گوشی هوشمند شیائومی تا ۱۰ میلیون تومان (مرداد ۱۴۰۳)
- گزارش محمدجواد ظریف درباره انتخاب اعضای دولت چهاردهم به مردم ایران
- قیمت طلا امروز جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
- ادعای عجیب ترامپ درباره ترور خودش توسط ایران!
- مهدی تاج: یکی دو دستگاه VAR تا ۲ روز آینده وارد ایران میشود
- تدوام هوای گرم در سه روز آینده
- روند صعودی بیت کوین در آستانه سخنرانی ترامپ در کنفرانس نشویل
- تصاویر رژه ورزشکاران بر روی قایق ها در مراسم افتتاحیه المپیک تابستانی پاریس
- ببینید | تیم ملی ایران در المپیک ۲۰۲۴ پاریس روی قایق
- مقایسه مصرف برق ایران با سایر کشورها + اینفوگرافی
- مختل شدن پروازهای کره جنوبی به دلیل بالونهای زباله کره شمالی
- مسعود پزشکیان: دیگر وقت شعار دادن نیست زمان عمل به وعدههاست
- قیمت دلار و سایر ارزها امروز جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
- دو کشته برخورد اتوبوس با پراید در کرمان
- کاملا هریس پس از دیدار با نتانیاهو: درباره غزه سکوت نخواهم کرد
اخبار پربازدید ۷ روز گذشته
- عصرایران: آقای پناهیان خودتان مقصر وضع موجود و دین گریزی جوانان هستید
- صحبتهای پزشکیان در صحن علنی مجلس: کشور را با دعوا نمیتوان اداره کرد
- جزئیات تعرفه واردات خودرو سواری در سال ۱۴۰۳
- ماجرای هفت خان واردات خودرو دست دوم توسط مردم
- روند نزولی رتبه ایران در شاخص جهانی کیفیت زندگی دیجیتال
- قیمت لوله اسپیرال گالوانیزه و استیل
- سعید راد درگذشت
- تغییرات جدید الگوریتم اینستاگرام (2024)
سایر بخش ها
Akhbarejadid - All Right Reserved @2020-2024